وقتی که تو نزدیک منی و من سخن تو رامی شنوم با نگاهی که به پرهیزگاری ساکنان ستارگان پاک می ماند
تو را با همه وجودم می ستایم، هیپاتی!
هم کار تو را، هم زیبایی سخنت را
هم پاکی ات که به ستارگان می ماند و هم،
دانش خردمندانه جهانگیرت را ...
این شعر زیبا سروده یک شاعر یونانی است که
برای هیپاتی سروده است. براستی می توان باور داشت در قرن چهارم میلادی و در
زمانی که جهل و غفلت جامعه و زنان و مردان یونان را در بر داشت؛ دختری
جوان به نام هیپاتی پیدا شود و شهرتی جهانگیر بیابد؟ براستی این هیپاتی که
بود؟


تولد: 370 وفات: 415
هیپاتیا زنی یونانی که به عنوان نخستین زن برجستهٔ ریاضیدان شناخته میشود. او استاد فلسفه در شهر اسکندریه بود و در علم نجوم تبحر داشت.
هیپاتی را می توان اولین زن ریاضیدان دانست. داستان زندگی او حدود 370 سال بعد از میلاد آغاز شده است.
پدرش، تئون یکی از استادان برجسته ریاضیات در
دانشگاه اسکندریه بود. اسکندریه در آن زمان یکی از مراکز بزرگ علمی ـ
فرهنگی جهان محسوب شده که دارای کتابخانه ای غنی و پربار بود. کتب مختلف
علمی، فنی و هنری آن از تمام گوشه و کنار جهان جمع آوری شده بود.
هیپاتی در چنین محیط مساعدی با هوش و ذکاوت
خدادادی اش مطالعه ای جدی، پیگیر و همه جانبه را شروع کرد و پدرش، تئون، که
شور و اشتیاق هیپاتی را می دید به آموزش او همّت گمارد.
هیپاتی با کنجکاوی و علاقه ای که داشت خیلی
زود توانست ریاضیات و فلسفه را بیاموزد.تئون همچنان که علوم گوناگون را در
دانشگاه اسکندریه تدریس می کرد؛ قدرت تفکر و استدلال منطقی هیپاتی را نیز
بالا می برد.
هیپاتی در کنار پدر و در کتابخانه اسکندریه
استعدادهای نهفته خود را شکوفا ساخته و دیری نپایید که به کرسی استادی
دانشگاه اسکندریه دست یافت. چیزی که در آن زمان برای یک زن غیر ممکن به نظر
می رسید.
او درعلم بیان و کلام،نجوم و سخنوری هم بی
نظیر بود. چنانکه نقل کرده اندهنگامی که برای شاگردانش سخن می گفت مردم در
خارج از کلاس گوش به سخنان دل انگیزش می سپردند.
مورخان گفته اند آوازه علوم و سخنوری هیپاتی
آنچنان گسترش یافته بود که دانشجویان جوان از دیگر نقاط جهان برای شنیدن
درس او به اسکندریه می آمدند. البته می توان از نوشته هایی که از او برجای
مانده به دلیل این موضوع پی برد. در یکی از نوشته هایش می خوانیم: «افسانه
ها باید تنها به عنوان افسانه و اسطوره ها تنها به عنوان اسطوره آموخته
شوند. آموزش موهومات به عنوان حقایق چیز وحشتناکی است. ذهن کودک آنها را می
پذیرد و به آنها اعتقاد می آورد و در سالهای بعد تنها با سختی و شکنجه می
تواند از چنگ آنها رهایی یابد. در حقیقت انسان همان طور که برای برقراری
حقیقت می جنگد باید با خرافات نیز به مبارزه برخیزد.چرا که موهومات،
نامحسوس، درک ناکردنی و بغرنج هستند و تکذیب آنها به سختی میسر می شود
...».
هیپاتی صاحب رسالات فراوانی در ریاضیات است.
اما متأسفانه بخش اندکی از آنها به دست ما رسیده است. او در جبر و هندسه
مسایل جدید و راه حلهای نویی ارائه کرد چنان که بحث او در باب مخروطها تا
قرن هفدهم از حدی که او تدریس می کرد فراتر نرفت و «غلظت سنجی» که او
اختراع کرد تا به امروز هم برای تعیین غلظت مواد حل شده در مایعات به کار
می رود.
هیپاتی یکی از نخستین افرادی بود که اسطرلابی
ساخت تا دریانوردان بتوانند با کمک آن هر لحظه به موقعیت کشتی شان در دریا
پی ببرند.(اسطرلاب: از وسایل نجومی قدیم که برای برخی از اندازه گیریهای
نجومی و ارتفاع ستارگان و کشف بعضی مسایل و احکام نجومی به کار می رفته
است).
با وجود پیشنهادهای ازدواجی که از جانب شاهزادگان و فلاسفه داشت، هرگز ازدواج نکرد.
همه مورخان از محبوبیت عجیب و فراوان هیپاتی
در میان مردم، علما و دانشجویان سخن گفته اند اما سرانجام هیپاتی سرانجامی
غم انگیز و دردناک بوده است.
در آن زمان اسکندریه از مراکز مهم مسیحیت
بود و تفکرات دیگر با عنوان کافرکیشی به شدت سرکوب میشدند. دانشهایی که
هیپاتیا بر روی آنها کار میکرد از دید روحانیون برای مردم مضر و گمراه
کننده بود و اینکه یک زن به فلسفه و ریاضیات بپردازد غیرقابل تحمل بود.
هیپاتی توسط «سیریل» اسقف شهر اسکندریه متهم به جادوگری و توطئه علیه
مسیحیت شد. در یکی از روزهای ماه مارس
سال ۴۱۵ میلادی هنگامی که هیپاتی از کتابخانه اسکندریه بازمیگشت به
کالسکهٔ وی حمله کردند. جاهلان دستهای او را شکستند، بدنش را زیر ضربات سخت
خرد کردند و پوستش را با چاقوهای صدفی دریدند و سرانجام جسد بی جان او را
سوزاندند.
نفوذوقدرت کلیسا مانع پیگردومجازات قاتلان هیپاتیا شد.پس از چندی وی توسط کلیسا به عنوان قدیسه معرفی شد.
آن افرادنه تنها هیپاتی را ازمیان بردندبلکه
چندی بعد کتابخانه بزرگ و نفیس اسکندریه رابه آتش کشیدند. تا آنجایی که
تاریخ به ما می گوید هیپاتی اولین زن ریاضیدان جهان بوده است. او از نظر
فلسفی پیرو افلاطون بوده و آثار افلاطون و ارسطو را تفسیر می کرده است. او
گفته است: «انسان همان طور که برای برقراری حقیقت می جنگد باید با خرافات
به مبارزه برخیزد.»